زندگی را ... 

گر توانستی به کام یک نفر شیرین کنی ...

یا توانستی زمین تشنه ای را سرخوش 

از باران کنی ...

گر توانستی تو یک مرغ گرفتار از قفس 

بیرون کنی ...

یا توانستی که دیوار اسارت از بنا ویران کنی

گر توانستی به خوان رنگی‌ات یک 

رهگذر مهمان کنی ...

یا توانستی بدون حاجتی هم ذکر آن 

یزدان کنی ...

گر توانستی لباس بی ریای عاشقی 

بر تن کنی ...

میتوانی آن زمان فریاد انسان بودنت را

بر سر هر کوی و هر برزن زنی ...

 

      شاد باشید و دلی را شادکنید?.

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، زندگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 آذر 1395برچسب:, | 20:47 | نویسنده : سپید گل |

 

 

زندگى موسیقى گنجشک هاست

زندگى باغ تماشاى خداست...

زندگى یعنى همین پرواز‌ها،

صبح‌ها،

لبخند‌ها،

آواز‌ها...

زندگی ذره‌ی کاهیست،

که کوهش کردیم،

زندگی نام نکویی ست،

که خوارش کردیم،

زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،

زندگی نیست بجز دیدن یار

زندگی نیست بجز عشق،

بجز حرف محبت به کسی،

ورنه هر خار و خسی،

زندگی کرده بسی،

زندگی تجربه‌ی تلخ فراوان دارد،

دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه‌ی یک عمر بیابان دارد.

ما چه کردیم و چه خواهیم کرد

در این فرصت کم؟.

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آبان 1395برچسب:, | 22:16 | نویسنده : سپید گل |

 

 

 ساده که باشی...

آدمهاخیلی زود دوستت میشوند و تو خیلی دیر میفهمی دشمنت بودند......

 

ساده که باشی....

آدمها با همه کمبودهایشان به غرورت حمله میکنند و باهمه غرورشان مچاله ات میکنند....

 

ساده که باشی....

آدمها تورا همیشه بازی میکنند و خودشان همیشه بازیگران پشت پرده میمانند....

 

ساده که باشی....

آدمها اوقات بیکاری را باسادگی ات پرمیکنند و تو در لحظه های اندوه تنها می مانی....

 

ساده که باشی....

سادگی ات را حماقت میخوانند و کسی نمیفهمد تو از فرط''''آدم بودن'''' ساده ای......

 

همیشه چوب ساده گیم را خوردم اما وجدانم راحته..

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آبان 1395برچسب:, | 22:14 | نویسنده : سپید گل |

 

 

اگر به من بگويند زيباترين واژه ای که يادگرفتی چيست؟

ميگويم پذيرش است

 

پذيرش يعنی:

پذيرفتن شرايط با تمام سختی هاش

 

پذيرش يعنی:

پذيرفتن ادم ها با تمام نقص هاشون

 

پذيرش يعنی:

پذيرفتن اینکه مشکلات هست و بايد به مسير ادامه داد

 

پذيرش يعنی:

پذيرفتن اينکه گاهي من هم اشتباه ميکنم

 

پذيرش يعنی:

پذيرفتن اينکه من کامل نيستم

 

پذيرش يعنی:

پذيرفتن اينکه هيچ کس مسئول زندگی من نيست

 

پذيرش يعني:

پذيرفتن اينکه انتظار از ديگران نداشتن

 

داشتن پذيرش توی زندگی يعنی پايان دادن به تمام دعواها ، اختلاف ها و جدل ها..

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آبان 1395برچسب:, | 22:12 | نویسنده : سپید گل |

ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ مى ﮔﻮﯾﺪ:

ﺍﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮقع ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ

ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮقع ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ

ﺑﺎﺵ‌‌‌‌‌!

 

ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ

ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎهى ﮔﺎﺯ مى ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎهى ﺩمى ﺗﮑﺎﻥ مى دهد.

 

ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ.

ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ مچ ﺑﮑﻦ ﺗﻮیِ ﮐﻮﺯﻩ یِ ﻋﺴﻞ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ.

 

ﺭﺍﺳﺖ مى ﮔﻮﯾﺪ

ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐنى، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ مى ﺷﻮﻧﺪ

ﺭﺍحت تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪگى مى كنى..

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395برچسب:, | 21:41 | نویسنده : سپید گل |

 

دکتر حسابی: لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ، از گرما می نالیم، از سرما فرار می کنیم.  در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم. تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ: ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ، ﮐﺎﺭ. ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ. ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧد..

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395برچسب:, | 21:37 | نویسنده : سپید گل |

 

 

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯﻳﻢ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﺤﻘﺮ ﺍﺗﺎﻗﻤﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ

ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯽﺷﻤﺮﻳﻢ!

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻳﻪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ...

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﯼ!!

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻧﮓ

ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺯﺩﻳﻢ ﻭ ﻛﻠﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯽﺧﻨﺪﻳﺪﻳﻢ...

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ، ﺩﺭﺏ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻛﻪ

ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻴﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻛﻨﻴﻢ...!

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﻓﺎﻣﻴﻞ

ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﭼﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﺴﺘﺎﻝ ﻭ ﭼﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ...

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ "ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﯼ" ﻫﻢ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ...

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﯽﺭﻓﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ

ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ...

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﺎﯼ ﻋﻜﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﻴﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﺑﻴﻨﻴﻢ!!!

ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﻪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ، ﺑﺎ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ...

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ، ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ؟

ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﻣﯿﻞ؟

ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ؟

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮﯼ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻣﻮﻧﺪ....!!.

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395برچسب:, | 21:35 | نویسنده : سپید گل |

ضی دوستیها 

مثل قصه ی حضرت نوحه، 

از ترس طوفان با تو هستند...!

 

بعضی دوستیها

 مثل قصه ی حضرت ابراهیمه،

باید همه چیزتو قربانی کنی...!

 

بعضی دوستیها

 مثل قصه ی حضرت موسی ست، 

یه کم که دور میشی ، یه گوساله جاتو میگیره..!

 

اما بعضی دوستیها هم ،

همون جوری هستند که در معنی هستند؛

کاش یاد بگیریم که 

فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست...!!!

دوست داشتن امری لحظه ای ست، 

و داشتن دوست، استمرار لحظه های دوست داشتن....

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:, | 21:37 | نویسنده : سپید گل |

 

 

اﮔﺮ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ چشمان ﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﻮﺳﻴﺪﻧﺪ

ﺍﮔﺮ قدیمی تر ها ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ "ﻣﻨﺰﻝ" 

و یا ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪِ

ﭘﺴﺮ ﺧﻄﺎﺑﺸﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ

ﺍﮔﺮ ﮔﻬﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﭘﻮﺷﻚ ﻭ ﻣﻼﻗﻪ ﻭ ﺁﺑﻜﺶ، ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻳﺪﻳﻢ

ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﻋﻄﺮ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﺯﻧﻲ ﻛﻪ می خندد و ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻣﻲ ﺳﭙﺎﺭﺩ ﻗﺼﺪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭﺷﻲ ﻧﺪﺍرد

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﻫﺎﻱ ﻛﻔﺶ ﻳﻚ ﺯﻥ، ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﻳﻚ ﺳﺮ ﻧﻤﻲ ﭼﺮﺧﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ صدا 

ﺍﮔﺮ هرمرﺩﻱ را که با همسرش مهربان بود و به او ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﻲ تقدیم می کرد ﺯﻥ ﺫﻟﻴﻞ نامیده نمی شد 

ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﻳﻚ ﺍﮔﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮ...

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻋﻘﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺟﻨﺴﻲ جامعه قرار نمیدادند

ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ."....

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:, | 21:27 | نویسنده : سپید گل |

 

 

کسی نمی‌تواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟ چرا پاییز نماندی؟ کسی نمی‌تواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟

یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟

کسی نمی‌تواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد می‌شوی...

کسی نمی‌تواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟ چرا برگ‌ها را حرام می‌کنی؟ چرا زرد می‌شوی؟ چرا اخم می‌کنی؟ چرا اشک می‌ریزی؟

کسی به تابستان نمی‌گوید که چرا انقدر گرمی؟ کسی نمی‌پرسد که بارانت کو؟ 

از همه مهم‌تر بهار که همه‌چیز تمام است و هیچ‌کس به بهار نمی‌گوید که تا الان کجا بودی؟ و کسی نمی‌گوید چرا همیشه نمی‌مانی؟

هیچ‌کس از تابستان توقع برف ندارد و هیچ‌کس از زمسنان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد....

همان‌قدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد یک‌وقت‌هایی زمستان باشد حق دارد یک‌وقت‌هایی سرد باشد، یک‌وقت‌هایی دل‌گیر و گریان باشد، یک‌وقت‌هایی به طرزِ خفه کننده‌ای گرم باشد...

گذرِ فصل‌ها طبیعت آدم است آدم همیشه بهار نیست... ..

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:, | 21:25 | نویسنده : سپید گل |

 

 

کسی نمی‌تواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟ چرا پاییز نماندی؟ کسی نمی‌تواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟

یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟

کسی نمی‌تواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد می‌شوی...

کسی نمی‌تواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟ چرا برگ‌ها را حرام می‌کنی؟ چرا زرد می‌شوی؟ چرا اخم می‌کنی؟ چرا اشک می‌ریزی؟

کسی به تابستان نمی‌گوید که چرا انقدر گرمی؟ کسی نمی‌پرسد که بارانت کو؟ 

از همه مهم‌تر بهار که همه‌چیز تمام است و هیچ‌کس به بهار نمی‌گوید که تا الان کجا بودی؟ و کسی نمی‌گوید چرا همیشه نمی‌مانی؟

هیچ‌کس از تابستان توقع برف ندارد و هیچ‌کس از زمسنان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد....

همان‌قدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد یک‌وقت‌هایی زمستان باشد حق دارد یک‌وقت‌هایی سرد باشد، یک‌وقت‌هایی دل‌گیر و گریان باشد، یک‌وقت‌هایی به طرزِ خفه کننده‌ای گرم باشد...

گذرِ فصل‌ها طبیعت آدم است آدم همیشه بهار نیست... ..

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 19 مهر 1395برچسب:, | 21:25 | نویسنده : سپید گل |

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 شهريور 1395برچسب:, | 23:37 | نویسنده : سپید گل |

 

بعضی چیزها هست که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند...

• سنگ ..... پس از رها کردن!
• حرف …... پس از گفتن!
• موقعیت…... پس از پایان یافتن!
• زمان .….. پس از گذشتن!

پس مواظب سنگی که پرتاب می کنی ...
حرفی که می زنی...
موقعیتی که داری باش...

و مهم تر زمانی است که از دست می دهی ...

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 شهريور 1395برچسب:, | 21:21 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 شهريور 1395برچسب:, | 21:16 | نویسنده : سپید گل |

 

ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ

ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ...

ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ...

ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ ...

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.

ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.

ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ :  ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ

بر آنچه گذشت ، آنچه شکست ، آنچه نشد ...

حسرت نخور؛ زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد...

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 11 مرداد 1395برچسب:, | 21:48 | نویسنده : سپید گل |

 

#عاشقانه

 

دوست داشتن زوری نیست !

 

اختیاری ست ،

اِداری هم نیست ،

ساعت کار ندارد ، شبانه روزی ست

خواب و خوراک نمی‌شناسد

شوخی نیست ، جدی هم نیست !

 

یک بازی ست که

بَلد بودن و قاعده‌ی خودش را

خودش تعیین می‌کند !

 

دوست داشتن ،

یا هست یا نیست

حدِ وسط ندارد !..

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 11 مرداد 1395برچسب:, | 21:44 | نویسنده : سپید گل |

 

 

 

 

 

 

 کلمه می‌تواند ؛

 تو را مشتاق کند مثل: "دوستت دارم"

تو را ویران کند مثل: "از تو بیزارم"

 تو را تلخ کند مثل: "خسته ام"

تو را سبز کند مثل: "خوشحالم"

 تو را زیبا کند مثل: "سپاسگزارم"

 تو را سست کند مثل: "نمی‌توانم"

 تو را پیش ببرد مثل: "ایمان دارم"

 تو را خاموش کند مثل: "شانس ندارم"

 

کلمه می‌تواند تو را آغاز کند مثل:

 از همین لحظه شروع میکنم ،

 از همین نقطه تغییر میکنم ،

 از همین دم یک طرح نو میزنم ،

 می توانم ... می خواهم ... می شود ..

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 مرداد 1395برچسب:, | 20:57 | نویسنده : سپید گل |

 

-

سڪوت گورستان را می شنوی؟!

دنیا ارزش دل شڪستن را ندارد!

می رسد روزی ڪه هرگز در دسترس نخواهیم بود ...

خاڪ آنتن نمی دهد، ڪه نمی دهد!

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ڪه ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ می ڪند ...

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ..ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ڪشیده ای؟!

ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ...

ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ بڪش ...

ﻋﻤﯿﻖ ...

عشق ﺭﺍ ...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ...

بودن را ...

ﺑﭽﺶ ...

ﺑﺒﯿﻦ ...

ﻟﻤﺲ ڪن ...

ﻭ ﺑﺎ تڪ تڪ ﺳﻠﻮل هایت لبخند بزن ...

انسان ها آفریده شده اند؛

ڪه به آنها عشق ورزیده شود ...

اشیاء ساخته شده اند؛

ڪه مورد استفاده قرار بگیرند ...

دلیل آشفتگی های دنیا این است؛

ڪه به اشیاء عشق ورزیده می شود

و انسان ها مورد استفاده قرار می گیرند!.

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 مرداد 1395برچسب:, | 21:7 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 مرداد 1395برچسب:, | 21:1 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 مرداد 1395برچسب:, | 20:52 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395برچسب:, | 22:49 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395برچسب:, | 22:48 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395برچسب:, | 22:45 | نویسنده : سپید گل |

 

فواید خرما در صبحانه/صبح بیدار شدید خرما بخورید

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 27 تير 1395برچسب:, | 21:4 | نویسنده : سپید گل |

 

داستان کوتاه سرباز بی دست و پا

 

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ ولی خواهشی از شما دارم.رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.

پسر ادامه داد : ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی کند.

پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.

پسر گفت: نه؛ من می خواهم که اودر خانه ما زندگی کند آنها در جواب گفتند: نه؛ فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی.

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.

پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.

با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.

پسر آنها یک دست و پا نداشت !!

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:, | 21:28 | نویسنده : سپید گل |

تنها بايد بدانى،  آنچه موجب ايجاد انگيزه در دنيا مى شود,جستجوى لذت نيست, بلکه صرف نظر کردن از چيز هايى است که در ظاهر بسيار مهم بنظر مى رسند,

سرباز ,براى کشتن دشمن ,به جبهه نمى رود, بلکه براى کشته شدنش براى وطنش مى جنگد,

زن دلش نمى خواهد خوشحالى خود را به شوهرش نشان دهد,بلکه مى خواهد شوهر متوجه شود چه ميزان خود راوقف مى کند,و رنج مى بردتا او را خوشحال ببيند,

مرد سر کار نمى رود تا وظيفه خود را انجام دهد,بلکه عرق و اشک مى ريزد تا اسايش خانواده را فراهم کند,

فرزندانى که براى خوشحال کردن پدر و مادر از روياهايشان صرف نظر مى کنند,و پدر و مادرى که براى خوشحال کردن فرزندانشان از زندگى کردن صرف نظر مى کنند. .

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:, | 21:26 | نویسنده : سپید گل |

 

"انسان با یک کلمه سقوط می‌کند و با یک کلمه به معراج می‌رود"

 

کلمه می‌تواند ؛

 تو را مشتاق کند مثل: "دوستت دارم"

تو را ویران کند مثل: "از تو بیزارم"

 تو را تلخ کند مثل: "خسته ام"

تو را سبز کند مثل: "خوشحالم"

 تو را زیبا کند مثل: "سپاسگزارم"

 تو را سست کند مثل: "نمی‌توانم"

 تو را پیش ببرد مثل: "ایمان دارم"

 تو را خاموش کند مثل: "شانس ندارم".

 

کلمه می‌تواند تو را آغاز کند مثل:

 از همین لحظه شروع میکنم ،

 از همین نقطه تغییر میکنم ،

 از همین دم یک طرح نو میزنم ،

 می توانم ... می خواهم ... می شود ...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:, | 21:25 | نویسنده : سپید گل |

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 خرداد 1395برچسب:, | 18:11 | نویسنده : سپید گل |

 

 

آدمها: 

قند را می شکنند تا از حلاوتش بهره گیرند 

رکورد را می شکنند تا به افتخارش برسند 

هیزم را می شکنند تا به گرمای آتش برسند 

غرور را می شکنند تا به افتادگی برسند 

 

سکوت را می شکنند به آوازی برسند......

برای همه شکستن هایشان دلایل خوبی دارند آدمها ....

هنوز نفهمیدم چرا

 

آدمها" دل" میشکنند؟؟

 

 

مواظب باشیم....***.

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ادم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 خرداد 1395برچسب:, | 18:7 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:, | 16:55 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:, | 16:54 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:, | 16:52 | نویسنده : سپید گل |

 

 

آدمها فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند جور دیگری زندگی می کنند، 
شاد وخوشبخت و کم اشتباه خواهند بود،
فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند،
محکم و بی نقص!

اما حقیقت ندارد..

اگر ما جسارت طور دیگری زندگی
کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، 
اگر آدم ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را 
مى ساختیم...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:, | 16:49 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:, | 16:48 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:, | 16:45 | نویسنده : سپید گل |

 

شنیدن عبارت دوستت دارم : 

 

 برای یک مرد… او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود ….توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است ….چون به مرد بودنش افتخار می کند ….

 

شنیدن عبارت دوستت دارم :

 

 برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد …

و همه جای زندگی را با عشق… از نو بیاراید ..

 

شنیدن عبارت دوستت دارم :

 

برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی یعنی من هستم ..خیالت راحت … و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد پس از شنیدن این جمله از والدینش …

 

فرقی نمی کند معشوق باشی یا عاشق …پدر یا مادر … فرزند یا همسر

 

 عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم

این عبارت غوغایی به پا می کند. 

 

نگذارید محبت و عشقتان در دنیای درونتان حبس شود ......

 

______________________________

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 17 ارديبهشت 1395برچسب:, | 18:27 | نویسنده : سپید گل |

ﮐﺎﺵ روزگار را ﺧﯿﺎﻁﻫﺎ ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﻨﺪ

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ*ﻣﺎﮐﺴﯽ*ﻣﯽﺩﻭﺧﺘﻨﺪ

ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ* ﺩﺭﺯ *ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ

ﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ*ﺧﻨﺪﻩ ﺩﻭﺯﯼ*ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ

بغض هايش ﺭﺍ*تو*میگذاشتند.

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 17 ارديبهشت 1395برچسب:, | 18:22 | نویسنده : سپید گل |

 

♏️اگر خوشبختي را براي يك ساعت مي خواهيد

چرت بزنيد.....

اگر خوشبختي را براي يك روز مي خواهيد

به پيك نيك برويد...

اگر خوشبختي را براي يك هفته مي خواهي

به تعطيلات برويد..

اگر خوشبختي را براي يك ماه مي خواهيد

ازدواج كنيد..

اگر خوشبختي را براي يك سال مي خواهيد

ثروت به ارث ببريد..

اگر خوشبختي را براي يك عمر مي خواهيد

ياد بگيريد، كاري را كه انجام مي دهيد، دوست داشته باشيد.. .


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:, | 15:20 | نویسنده : سپید گل |

 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

 

و هرروز برای دلم مشتری آمد و رفت

 

وهی این و آن سرسری آمد و رفت

 

ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشانکرد

 

دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد

 

یکی گفت چرا این اتاق پر از دود و آه است

 

یکی گفت چه دیوار هایش سیاه است.

 

یکی گفت چرا نور اینجا کم است

 

و آن دیگری گفت و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!

 

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

 

ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟

 

و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست

 

و در را به روی همه پشت خود بست

 

و من روی آن در نوشتم:

 

ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم..

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395برچسب:, | 21:31 | نویسنده : سپید گل |

 

با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...

یکی رفت و

   یکی موند و

       یکی از غصه هاش خوند

          یکی برد و 

             یکی باخت و 

                یکی با قسمتش ساخت...

                                          یکی رنجید

 

                         ""یکی بخشید""

 

            یکی از آبروش ترسید

        یکی بد شد،

     یکی رد شد، 

  یکی پابند مقصد شد 

تو اما باش،

          """خدا اینجاست...!!!

 

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395برچسب:, | 21:28 | نویسنده : سپید گل |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارسیان دانلود