دلم....

 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

 

و هرروز برای دلم مشتری آمد و رفت

 

وهی این و آن سرسری آمد و رفت

 

ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشانکرد

 

دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد

 

یکی گفت چرا این اتاق پر از دود و آه است

 

یکی گفت چه دیوار هایش سیاه است.

 

یکی گفت چرا نور اینجا کم است

 

و آن دیگری گفت و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!

 

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

 

ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟

 

و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست

 

و در را به روی همه پشت خود بست

 

و من روی آن در نوشتم:

 

ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم..

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395برچسب:, | 21:31 | نویسنده : سپید گل |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارسیان دانلود